برنامه ریزی و بهره وری فردی، مدیریت وظایف، موفقیت شغلی و فردی، تکنیک پومودورو، برنامه های کاربردی جهت مدیریت کارها
۰

اصول موفقیت در کار و زندگی

افراد موفق، به دلایل مختلف مجبور به سخت کار کردن هستند – برخی خوب، برخی بد و برخی ذاتاً کارمحور هستند. در این مطلب، به بررسی این موارد می‌پردازیم و سپس به آن دسته از افرادی که سخت کار می‌کنند، پیشنهاد خود را می‌دهیم: پنج اصل موفقیت در کار و زندگی (بُرد دوگانه).

1- کار، فقط یکی از راهکارهای بسیاری است که برای جهت‌دهی به زندگی کاربرد دارد.

 چندین حوزه در کنار کار وجود دارد؛ اما خانواده، دوستان، اجتماع، سلامت جسمی و روحی و بقیه درحالی‌که به دنبال جاه‌طلبی‌های شغلی هستند به‌راحتی در حاشیه قرار می‌گیرند. افرادی که سخت کار می‌کنند، این حقیقت را کتمان می‌کنند که موفقیت تنها زمانی پایدار می‌ماند که این حوزه‌ها باهم رشد کنند – که خود یک چالش است. فناوری، سبب می‌شود که کار حتی شب‌ها و آخر هفته‌ها سراغ ما بیاید. این امر سایر فعالیت‌های زندگی را تحت‌الشعاع قرار می‌دهد و درواقع زندگی شخصی و حرفه‌ای ما را زیر پا می‌گذارد. فرهنگی که کارکنان را تشویق به کار در تمام ساعات می‌کند، به ساختارهای حمایتی که کارکنان را مبدل به یک نیروی خوب در شغل خود می‌کنند، آسیب جدی می‌رساند. زندگی، و البته موفقیت، امری چندبعدی است.

2- محدودیت‌ها؛ بهره‌وری، خلاقیت و آزادی را پرورش می‌دهند.

هیچ‌کدام از ما به‌درستی یاد نگرفته‌ایم که از “قدرت محدودیت‌ها” بهره ببریم. درواقع همه‌ی ما، مقدار محدودی از زمان، پول، انرژی، ظرفیت ذهنی و خلاقیت داریم؛ و ازآنجاکه نمی‌توانیم همه کارها را انجام دهیم، پس محدودیت‌ها ما را مجبور به انتخاب می‌کنند. در واقع، باید تصمیم بگیریم که کجا و چگونه بهترین زمان، پول، انرژی و سایر موارد را مصرف کنیم. در حقیقت وقتی در محدودیت کار می‌کنیم، دستاوردهای فوق‌العاده‌ای را تجربه می‌کنیم. نه‌تنها بهره‌وری افزایش می‌یابد، بلکه ظرفیت تفکرات تازه نیز افزایش می‌یابد. اما زمانی که از پذیرفتن محدودیت‌های طبیعی زندگی امتناع می‌کنیم، تمام زندگی خود را درگیر می‌کنیم، نه فقط با لپ تاپ یا تلفن هوشمند.  در نتیجه این محدودیت‌ها بر ما غلبه می‌کنند و از ما بهتر می‌شوند. اما اگر این محدودیت‌ها را بپذیریم، می‌توانیم آن‌ها را به ابزاری برای دستیابی به موفقیت تبدیل کنیم.

3- تعادل میان کار وزندگی واقعاً امکان‌پذیر است.

بسیاری بر این باورند که دستیابی به تعادل در کار، یک افسانه است زیرا فرض می‌کنند، تعادل در زندگی یعنی تلاش برای ایجاد وضعیت ذن (Zen) در آیین بودا  می‌باشد. ذن مکتبی در مذهب بودایی است که در چین پدیدار شده و تأکید فراوانی بر تفکر لحظه‌به‌لحظه و ژرف‌نگری به ماهیت اشیا یا جانداران، بوسیله تجربه مستقیم دارد. این دسته از افراد نیز چنین تفکری دارند و بر این عقیده هستند که تعادل یعنی همه چیز در تناسب و همسویی کامل باهم باشند و پس از رسیدن به این تعادل، برای همیشه باقی خواهد ماند، ازآنجاکه چنین تعادلی یک خیال باطل است و ممکن نیست این فرض را برای خود در نظر می‌گیرند که تعادل غیرممکن است. اما این واقعیت ندارد و قابل دفاع نیست. در واقع تعادل بین کار و زندگی امری پویاست، نه ثابت.

ژیمناستی را در حال قدم زدن بر روی یک میله تصور کنید؛ یا یک آکروبات که در حال راه رفتن بر روی طناب، مدام حرکات خود را متعادل‌ می‌کند. تعادل، ما را ملزم به پیش‌بینی و مقابله با شرایط متغیر می‌کند. همچنین ما را ملزم می‌کند که حوزه‌های مختلف زندگی را بسنجیم و آن‌ها را متعادل‌سازی کنیم. در اینجا، چیزی به معنای توزیع بی نقض تلاش‌ها و علایق، زمان و یا استعدادها وجود ندارد. با توجه به فشارهای فرهنگی و محیط کار، این امر نیاز به تلاش زیادی دارد.

4- یک قدرت باورنکردنی در “عدم موفقیت” وجود دارد

شاید باورش سخت باشد، اما بسیاری از بهترین و مهم‌ترین فعالیت‌های زندگی ما به‌خودی‌خود “هدف” هستند: سرگرمی، هنر، پرورش فرزند، دوستی، موسیقی، نوشیدن، صنایع‌دستی، بازی و غیره. پذیرفتن این امر برای افراد موفق دشوار است، زیرا آن‌ها می‌خواهند همه چیز را ارزیابی کنند: اگر قابل ارزیابی نباشد، پس مهم نیست. ما سخت تلاش می‌کنیم تا در سرمایه‌گذاری بازدهی زیادی داشته باشیم؛ اما همه‌چیزی یک هدف نیست. هر چیزی نمی‌تواند “یک بازدهی مانند سرمایه‌گذاری” داشته باشد تا بتوان آن را اندازه‌گیری کرد – حداقل در کوتاه مدت. مشکل اینجاست که به‌اشتباه باور می‌کنیم که “موفقیت” همیشه خوب است و عدم موفقیت بی‌معناست. اما اینطور نیست و عدم موفقیت نیز می‌تواند منفعت قابل توجهی داشته باشد.

5- استراحت، پایه و اساس کار مفید و موثر است.

افرادی که سخت کار می‌کنند معمولاً از ارزش استراحت غافل هستند. در واقع از نظر آن‌ها چون خواب ارزش تجاری ندارد پس غیرضروری است. در واقع، برخی آن را دشمن می‌دانند. اگر مراقب خود نباشیم، می‌توانیم استراحت را به عنوان یک “مزاحم” غیرضروری تلقی کنیم، یک نیاز بیولوژیکی که به طور مستمر جهت ادامه کار و بقا، آن را تحمل می‌کنیم. اما دقیقاً برعکس آن است این استراحت است که به ما قدرت انجام کار و تفکر خلاقانه را می‌دهد و پایه و اساس بهره‌وری در کار و زندگی می‌باشد.

برچسب‌ها:,

نظرات کاربران

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

بیشتر بخوانید

X